روانشناسی دین استفاده از روشهای تحقیق روانشناختی و مدلهای تفسیری در سنتهای مختلف دینی ، اشکال معنویت و همچنین در افراد مذهبی و غیرمذهبی است. این علم به دنبال توصیف دقیق جزئیات و ریشه های اعتقادات مذهبی و رفتار دینی و همچنین آداب و رسوم مرتبط با آنها است. اگرچه روانشناسی دین به عنوان یک رشته مستقل در اواخر قرن نوزدهم پدیدار شد ، هر سه مشکل اصلی پیش از این برای قرن ها حل شده بود.بسیاری از مناطق دین در حال حاضر توسط روانشناسی کشف نشده باقی مانده است. اگرچه دین و معنویت نقش زیادی در زندگی بسیاری از مردم دارد ، اما هنوز مشخص نیست که چرا در برخی موارد منجر به نتایج مثبت می شود ، و در برخی دیگر - به منفی. این دلیل نیاز به بررسی چگونگی تأثیر و تأثیر دین و معنویت بر زندگی مردم است. نتایج مثمر ثمر را می توان از طریق گفتگوی مداوم بین روانشناسی و الهیات بدست آورد. مکتب روسیه مکتب الهادی است. خدا ناباور است. در ارتباط با حاکمیت شوروی است. کشور شوروی با دیدگاه های کمونیستی اداره می شد. آزادی نداشتند ، جایی که آزاد محدود باشد تحرک کم می شود ، بنابراین روانشناسی دین در روسیه خیلی رشدی نکرد.
جرج ایوانوویچ گورجیف : فیلسوف روسی که فعالیت های او به رشد خود شخص ، رشد هوشیاری و زندگی روزمره او اختصاص داشت ، و تعلیم آن در بین پیروانش "راه چهارم" نامیده شد. از نظر گورجیف ، انسان کامل نیست. طبیعت آن را فقط در یک سطح خاص توسعه می دهد.
پس او باید با تلاش خودش پیشرفت کند. برای پیشرفت ، باید خود را بشناسید. اما انسان خود را نمی شناسد و فقط از قسمت کمی از توانایی ها و قدرت های خود استفاده می کند. با مشاهده خود ، فرد می تواند متوجه شود که چهار عملکرد مستقل در ذات او آشکار می شود: فکری (تفکر) ، احساسی (احساسات) ، حرکتی (حرکات) و غریزی (احساسات ، غرایز ، کار درونی بدن). همچنین ، ممکن است فرد متوجه شود که از واقعیت به طرق مختلف آگاه است: خواب است ، سپس بیدار است. با این حال ، حالت بیداری نیز یکنواخت نیست. گورجیف چهار حالت هوشیاری را از هم متمایز کرد:
"خواب" (یک رویای معمولی شبانه ، که در آن فرد فقط از رویاهای خود آگاه است)
"خواب بیداری" (که در آن درک واقعیت با توهمات و رویاها مخلوط می شود ، و فرد از عواقب گفتار و کردار خود آگاه نیست ، و نه خود)
"بیداری نسبی" (که در آن فرد از خود آگاه است ، اما از روابط عینی همه چیز با همه چیز آگاه نیست)
"بیداری کامل" (که در آن فرد از خود و واقعیت پیرامون به طور عینی آگاه است).
فردی که در حالت "خواب بیدار" است ، دستگاهی است که توسط تأثیرات خارجی کنترل می شود. او نمی تواند کاری انجام دهد. همه چیز برای او اتفاق می افتد. برای "انجام" ، لازم است "بودن" باشد ، بیدار شود. گورجیف همچنین گفت که شخص دارای ذاتی (هر آنچه واقعی است که با آن متولد می شود) و شخصیتی دارد (هر آنچه مصنوعی است و با تقلید و تقلید به دست می آورد). در فرآیند آموزش ، فرد عادت ها و سلیقه های مصنوعی و حتی غیرطبیعی زیادی پیدا می کند که "شخصیت کاذب" را در او شکل می دهد. شخصیت کاذب رشد ذات را سرکوب می کند. یک شخص ذات خود را نمی داند ، یعنی ترجیحات و سلیقه های طبیعی خود را. او نمی داند واقعاً چه می خواهد. باطل و حال در او آمیخته است. بنابراین ، یک شخص ، اول از همه ، نیاز دارد که حال را از باطل در خودش جدا کند. باید از یک مبارزه داخلی بین "بله" و "نه" عبور کرد (تحول درد و رنج). به بیدار شدن و خارج شدن از حالت بیداری کمک می کند.
یکی از اصلی ترین ابزارها در کار بر روی خود ، تقسیم توجه ، یادآوری از خود و تحول درد و رنج است. یادآوری از خود ، امور ظریف درون ارگانیسم را جمع می کند و تبدیل رنج آنها را به یک بدن ظریف (یا روح) متبلور می کند. گورجیف گفت که "همه روح دارند ، اما فقط کسانی که آن را از طریق کار آگاهانه و رنج های داوطلبانه به دست آورده اند ، روح دارند."
منبع: Website about the practice of Gurdjieff
تاریخ مراجعه: 9/8/1399
- ۹۹/۰۸/۱۱